English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (1401 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
crane باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
craned U باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
cranes U باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
craning U باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
touted U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
tout U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touts U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touting U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
to put forth U بلند کردن نمایش دادن
pedestals U بلند کردن ترفیع دادن
pedestal U بلند کردن ترفیع دادن
lever U اهرم کردن بااهرم بلند کردن بااهرم تکان دادن
levers U اهرم کردن بااهرم بلند کردن بااهرم تکان دادن
twinkled U برق زدن یاتکان تکان خوردن
twinkle U برق زدن یاتکان تکان خوردن
twinkles U برق زدن یاتکان تکان خوردن
perching U درجای بلند قرار دادن
perch U درجای بلند قرار دادن
platform U درجای بلند قرار دادن
perched U درجای بلند قرار دادن
platforms U درجای بلند قرار دادن
perches U درجای بلند قرار دادن
clackvalve U دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
dirndl U نوعی دامن بلند با کمر بلند
hoists U بلند کردن
heightens U بلند کردن
lift U بلند کردن
exalting U بلند کردن
heist U بلند کردن
hoist U بلند کردن
erected U بلند کردن
lifting U بلند کردن
hoisted U بلند کردن
to kick up U با پا بلند کردن
walk off with U بلند کردن
erects U بلند کردن
heave U بلند کردن
heaved U بلند کردن
heists U بلند کردن
exalt U بلند کردن
erect U بلند کردن
throw up U بلند کردن
elevates U بلند کردن
to throw up U بلند کردن
elevating U بلند کردن
exalts U بلند کردن
erecting U بلند کردن
elevate U بلند کردن
lifted U بلند کردن
heightening U بلند کردن
lifts U بلند کردن
heightened U بلند کردن
upraise U بلند کردن
heighten U بلند کردن
lift fire U بلند کردن اتش
turn down <idiom> U کم کردن صدای بلند
craning U وسیله بلند کردن
crane وسیله بلند کردن
chairlift U سردست بلند کردن
hoist U وسیله بلند کردن
steal U بلند کردن چیزی
steals U بلند کردن چیزی
craned U وسیله بلند کردن
soar U بلند پروازی کردن
soars U بلند پروازی کردن
hydraulic lift U بلند کردن اب به نیروی اب
soared U بلند پروازی کردن
hoists U وسیله بلند کردن
chairlifts U سردست بلند کردن
hoisted U وسیله بلند کردن
cranes U وسیله بلند کردن
bank U کپه کردن بلند شدن
to make a dust U گردو خاک بلند کردن
raise a dust U گرد و خاک بلند کردن
harangues U باصدای بلند نطق کردن
harangue U باصدای بلند نطق کردن
harangued U باصدای بلند نطق کردن
banks U کپه کردن بلند شدن
sound off U باصدای بلند صحبت کردن
haranguing U باصدای بلند نطق کردن
vociferate U با صدای بلند ادا کردن
hoist U بلند کردن وسایل سنگین
hoisted U بلند کردن وسایل سنگین
hoists U بلند کردن وسایل سنگین
shoplifting U بلند کردن جنس از مغازه
long ball U [شوت کردن بلند توپ] [فوتبال]
lifted U بلند کردن شریک رقص اززمین
to pick up women <idiom> U دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
lifts U بلند کردن شریک رقص اززمین
bite off more than one can chew <idiom> U با یک دست چندتا هندوانه بلند کردن
lifting U بلند کردن شریک رقص اززمین
ululate U باصدای بلند ناله وزاری کردن
lay hands one someone U دست روی کسی بلند کردن
lift U بلند کردن شریک رقص اززمین
jabs U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
deal lift U بلند کردن وزنه تا کمر وپایین بردن
To vacate a house. U خانه ای را خالی کردن ( بلند شدن از محل )
jabbing U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
forklift U ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
jabbed U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
too many irons in the fire <idiom> U بایک دست چند هندوانه بلند کردن
jab U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
disciplining U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplines U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline U نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
to blast something U با صدای خیلی بلند بازی کردن [آلت موسیقی]
collects U وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
collecting U وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> U رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
toe raise U تمرین ایستادن و بلند کردن بدن روی نوک پا
collect U وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
spike U میخ بلند کف کفش فوتبالیست هاوورزشکاران میخ دار کردن میخکوب کردن
poops U قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
extend U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extends U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
poop U قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
to call the roll U حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
to pick up somebody [to find sexual partners] U بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
foot pound مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه یک پوندی بارتفاع یک فوت.
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
monofilament U الیاف تک رشته بلند [این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
to picture U شرح دادن [نمایش دادن] [وصف کردن]
shaggy ugs U فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
clear U دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clearer U دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clears U دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
clearest U دور کردن توپ از دروازه ضربه بلند دور کردن توپ ازسبد
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread U این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
pries U بادیلم یا اهرم بلند کردن اهرم
pried U بادیلم یا اهرم بلند کردن اهرم
pry U بادیلم یا اهرم بلند کردن اهرم
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
sag U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sagged U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
sags U یک بر شدن کوتاه و بلند شدن از باد رانده شدن تنزل کردن ته رفتن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
design U پروژه دادن طرح دادن طرح کردن برنامه
designs U پروژه دادن طرح دادن طرح کردن برنامه
corn-effect U ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
institutionalises U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
collimate U موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
pursued U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue U تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
lay U قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
predicate U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
receive U اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
predicating U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
out lawry U طراحی کردن بطور مختصر شرح دادن خلاصه کردن
predicates U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
receives U اخذ دریافت کردن جا دادن وپنهان کردن مال مسروقه
lays U قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
predicated U اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
anneal U نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
pay U جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
pays U جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
to veer and heul U پیوسته تغییرعقیده دادن شل کردن وسفت کردن دراوردن
paying U جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
leaders U بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leader U بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
antilift device U ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
to adjust U وفق دادن [سازگار کردن] [مطابق کردن ]
introducing U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
designating U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
designates U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
introduced U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
set out U شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
designate U انتخاب کردن تعیین کردن تخصیص دادن
compensated U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
hire U اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
connects U اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
connect U اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
introduce U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
compensates U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
introduces U وارد کردن نشان دادن داخل کردن
hiring U اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
compensate U تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
mounts U ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
mount U ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
hires U اجیر کردن اجاره کردن کرایه دادن
propagating U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
statement U بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
statements U بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
propagates U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagate U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagated U منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1Arousing
1وقتي بلند حرف مي زني
1pedal pamping
1construed
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com